این طرف مشتی صدف انجا کمی گل ریخته
موج ماهی های عاشق را به ساحل ریخته
بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ایست
بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته
هرچه دام افکندم اهوها گریزانتر شدند
حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می گذارم دامنی دل ریخته
زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت
گفت : خون عاشقان منزل به منزل ریخته
فاضل نظری
نظرات شما عزیزان:
|